معماری دوره صفوی و قاجار



جامعه ایران در عصر قاجار با شرایطی روبرو شد که تا آن زمان روبرو نشده بود و این ارتباط پیوندهایی را به وجود آورد که سبب تحولات اجتماعی، ی و فرهنگی در درون جامعه شده بود، در این میان فضاهای شهری این دوران هم، تحت تأثیر تحولات جامعه و روبرو شدن با تمدن غربی وارد چالش­های سنت و مدرنیته شد. سنت در لغت به معنای حفظ و انتقال باورها و رفتارها از دوره ای به دوره­ای دیگر از تاریخ است که معمولا به صورت شفاهی انجام می گیرد. بنابراین در درون موضوع سنت، تحرک وجود دارد و به زبان دیگر آنچه که امروز سنت" نامیده می شود روزی جدید و به قول امروز مدرن بوده و در طول زمان تغییر شکل داده است و این روند در آینده نیز ادامه خواهد یافت. سنت یعنی "حضور گذشته در حال در عمل هیچ گاه حال به صورت خالص وجود ندارد، حال همیشه همراه گذشته ای است که ادامه می یابد (بهنام، ۱۳۸۶، ۳۰).

به عبارت دیگر سنت به معنای آداب و رسوم، اعتقادات و رفتارهایی است که از گذشتگان به میراث رسیده است. تأثیر زیادی بر شرایط اجتماعی جامعه دارد و بخش مهمی از فرهنگ تمدن محسوب می­شود. به بیانی دیگر، سنت به معنای تداوم و استمرار، انتقال وجهی از فرهنگ قومی و فرهنگی از یک نسل به نسل دیگر و انتقال سینه به سینه باورها و عادات و عرفها از پدران به فرزندان است (قبادیان، 1383: 20-19).

تجدد نوعی سرنوشت و تقدیر تاریخی است، تجدد و نوگرایی یک واکنش و حالت طبیعی است که در تمدن ها در برخورد با پیشرفت و دستاوردهای تازه تمدن غربی که براساس کوشش انسان غربی، در نتیجه ظهور مدرنیته، از قرن شانزدهم تا نوزدهم میلادی، به وجود آمده بود، به وجود آمد (بهنام، ۱۳۸۶: ۱۱). تجدد یا نوگرایی در مفهوم عام خود به معنی نوعی خردگرایی غربی بود که ایجاد سازمان­های جدید اجتماعی به جای سازمان های سنتی کلاسیک، صنعتی کردن اقتصاد، سکولاریسم، ایجاد دولت- ملت از اامات آن به شمار می آمد. در این بینش شرایط مادی نه معنوی به رفتار و نحوه تفکر افراد در جامعه شکل می­داد (بانی مسعود، ۱۳۸۸: ۱۸۴).

اصطلاح مدرنیته به شیوه­های زندگی اجتماعی و تشکیلات و سازمان­های اجتماعی اشاره دارد که از قرن هفدهم به بعد در اروپا ظاهر شد و به تدریج دامنه تأثیرات و نفوذ آن کم و بیش در سایر نقاط جهان نیز بسط و گسترش یافت (گیدنز، ۱۳۷۹: ۱۵۸). اصل مدرنیته به معنای همواره به پیش رفتن و در عین حال" فرا خواندن نو و کنار گذاردن کهنه" است. از نظر رومی­ها " مدرن بودن" یعنی آگاهی داشتن نسبت به زمانه خود (جهانبگلو، ۱۳۷۶: 5). واژه "مدرنیزاسیون" به معنی نوسازی است و در اصطلاح به معنی ایجاد تغییراتی در تلقیات فردی، رفتار اجتماعی، اقتصاد و ت است. به طور کلی هر جا سخن از تغییراتی به میان آید که در رفتار فردی و اجتماعی و یا در اقتصاد و ت جامعه موثر باشد، نوسازی است. این واژه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم معمولا به معنای رشد تعقل و نادینی گری به کار میرفت. اینک، نوسازی غالبأ معنی رشد اقتصادی را دارد و یا مترادفی است برای واژه های غربی شدن و نوگرایی (آزاد ارمکی، ۱۳۸۰: 69).

مدت هاست که در مباحث و نوشته­ها حتی تحقیقات مختلفی که مطرح می­شود، از کلمه سنت و مشتقات آن مثل " سنتی"، "سنت­گرا" و " سنت­گرایی" در مقصود منفی و مترادف با کهنگی و قدیمی و کهنه­گرایی، در ضدیت با نوگرایی و نوجویی و عداوت با هر پدیده جدید مستفاد می­شود؛ از سوی دیگر واژه­های " نوگرایی"، " مدرنیسم"، " تجدد" و امثالهم لغاتی هستند که غالباً در مقابل واژه سنت و مشتقات آن به کار برده می­شوند. وضعیت به گونه­ای است که با لفظ "نوگرایی" مفهوم "سنت گرایی" به مذبح برده می­شود (نقی زاده، ۱۳۷۸: ۱۰۱).

خاندان قاجاریه از سال ۱۹۵۸ الى ۱۳۰۴ ه.ش (۱۱۹۳ الى ۱۳۴۴ مق) یعنی مجموعا به مدت ۱۴۶ سال در ایران سلطنت کردند. در طی این مدت، تحولات بسیار زیادی در شئون مختلف مملکت صورت گرفت. جامعه سنتی ایران مواجه با نسیم ها و گاه تند باد های مدرنیته قرار گرفت و بسیاری از هنجارهای اجتماعی، ی، فرهنگی و هنری دستخوش تغییرات شد (قبادیان، ۱۳۸۳: ۲۱). تاریخ نیمه اول قرن سیزدهم هجری( مقارن با نیمه اول قرن ۱۵ میلادی) از جهاتی چند بخشی از مهمترین قسمت­های تاریخی است، زیرا در این ۵۰ سال وقایع و حوادث بزرگی در اروپا روی داد که اثرات آن از حدود اروپا خارج شد و در سایر نقاط عالم وارد گردید و ایران نیز به نوبه خود از اثرات آن حوادث مهم مانند انقلاب کبیر فرانسه و جهانی ناپلئون کبیر و لشگرکشی­ها و فتوحات آن بی­نصیب نماند. از طرفی دیگر طولانی­ترین و مهمترین محاربات خارجی این کشور و کشور استعمار طلب روسیه تزاری در این عصر آغاز شد. مسأله جنگ های ایران و روسیه و توجه شدید دربارهای فرانسه و انگلستان به ایران و رقابت شدید آن دو با یکدیگر برای جلب موافقت شاه و دربار قاجار، وضعیت ی مهم و غیر قابل تفکیکی در ایران ایجاد نمود (شمیم، ۱۳۴۲: ۵۲). از طرف دیگر دوره قاجار، همزمان است با تحولات وسیع ی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در اروپا. تحولاتی که شیوه­های کهن زیست و تولید را در اروپا به هم می ریزد و شیوه های نوین و نظمی جدید جایگزین آن می­کند. به دنبال این تحولات، دولت­های قدرتمندی در اروپا شکل می­گیرد که با اتکاء بر اصلاحات عمیق اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ی و با تکیه بر دستاوردهای انقلاب صنعتی در پی تسلط هرچه بیشتر بر جهان هستند. این اندیشه­های مدرن، وقوع انقلاب صنعتی به همراه رویدادهای پس از آن مانند پیشرفت علوم و فنون تقسیم منطقی کار و جدال با گذشته سرانجام به دگرگونی دائمی؛ پشت  سر گذاشتن و گاه نابودی فرهنگ سنتی در صحنه زندگی اجتماعی انجامید (حبیبی، اهری، ۱۳۸۷: 234).

این تحولات عمده در ایران در دوره قاجار رخ می­دهد، نخستین برخورد ایران با جوامع مدرن که باعث تغییرات چشمگیر شد، در اوایل قرن ۱۹ میلادی همزمان با امپراطوری ناپلئون بنا پارت و سلطنت فتحعلی شاه قاجار صورت گرفت. اگرچه این تغییرات زیربنایی نبود، ولی آغاز مدرنیزاسیون در ایران است (قبادیان، ۱۳۸۳: ۲۸). بدین ترتیب اولین تغییر اساسی در فرهنگ ما حاصل می­شود. در زمان فتحعلی شاه همزمان با آغاز پیشروی روس­ها در قفقاز، درگیری اروپاییان در ایران به شدت افزایش یافت. نخستین کوشش های نوسازی در ایران سده نوزدهم بی تردید با نام عباس میرزا نایب السلطنه و وزیرش قائم مقام همراه است. عباس میرزا پیش از هر کار، با تشکیل واحدهای منظم و تجهیز آنها به جنگ افزارهای مدرن، کوشید تا قشون عشایری و نامنظم قاجار را به ارتشی مدرن تبدیل کند (جهانبگلو، ۱۳۸۰: ۲۸). وی چندین دانشجو را نیز عمدتاً با هدف اصلاح ارتش به اروپا اعزام داشت؛ بنابراین یک برنامه اصلاحات نظامی تحت عنوان " نظام جدید" آغاز شد. نظام جدید که شامل آشنایی با فناوری نظامی اروپا و روش­های مدرن تربیت سربازان می­شد، همچنین وسیله­ای شد برای آغاز برخی اقدامات دیگر نظیر ترجمه کتاب های اروپایی، تأسیس چاپخانه، انتشار رومه و همچنین تلاش برای نظام بخشیدن به امور مالیاتی که به نظر می­رسد از پیش شرط­های لازم برای اصلاح بنیادین نظامی است (بانی مسعود، ۱۳۸۸: ۱۸). عباس میرزا چاره مقابله با تهاجم غرب را تجهیز ایران به علم، تکنولوژی و فن آوری اروپاییان می دانست. در سایه اقدامات نظامی روسیه در قفقاز و جنگ­های ایران و روس عواملی به وجود آمد که باعث تسریع در انتشار تمدن اروپایی در ایران شد. اهم این عوامل بدین قرار است: توجه مخصوص عباس میرزا و وزیر با تدبیر او میرزا بزرگ قائم مقام اول به جلب مستشاران خارجی و فرستادن محصل وکارگر به خارجه و بر پا ساختن برخی مؤسسات صنعتی به سبک جدید در آذربایجان و ترجمه کتب خارجی به فارسی و اقداماتی دیگر در این زمینه که به وسیله یک عده از وزرای محمد شاه و ناصرالدین شاه دنبال شد (قبادیان، ۱۳۸۳: ۲۶). آمدن هیأت­های نظامی فرانسوی و انگلیسی به ایران و اصلاحاتی که ایشان در سپاه ایران و ساختن اسلحه و استحکامات و برداشتن نقشه­ها و ترجمه کتب کردند، آمدن یک عده از تجار و مبلغین اروپایی و ارمنی به ایران، رفتن یک عده از ایرانیان به اروپا و هندوستان و آشنا شدن آنها با معارف جدید و نقل معلومات خود از راه ترجمه بعضی از کتب و نوشتن رسالات و و نشر با مردم و آشنا ساختن ایرانیان به بعضی از حرف و صنایع اروپایی (محبوبی اردکانی، ۱۳۵۶: ۵۰-۵۱).

در دوره ناصرالدین شاه، تحولات و تغییرات و جریان نوگرایی که در اثر جنگ های ایران و روسیه، درگیری­های ایران و انگلیس و بعد از آن در ارگان نظام لشگری، ی و فکری کشور آغاز شده بود، جلوه ای بارزتر و ملموس تر پیدا کرد و از نظر کمی و کیفی دامنه گسترده تری یافت. از طرف دیگر کشورگشایی ممالک اروپایی نیز صورتی جهانی به خود گرفت و رقابت میان آنها برای دستیابی به ایران شدت پیدا کرد (قبادیان، ۱۳۸۳: ۵۰). اگر برخی کوشش­های اصلاحی نیمه نخست قرن نوزدهم را کنار بگذاریم، می بینیم که جریان نوسازی ایران، از دوران امیر کبیر صدراعظم ناصرالدین شاه آغاز می شود. سمت و سوی کلی اصلاحات امیر کبیر عبارت بود از: تحکیم قدرت دولت، نوسازی دستگاه اداری و آموزش و پرورش (جهانبگلو، ۱۳۸۰: ۳۰). در پی دغدغه های عباس میرزا و راه حل های وی امیر کبیر، صدر اعظم ناصر الدین شاه، از جمله ت مدارانی بود که دغدغه های تمدنی و پرسش­هایی از جنس پرسش­های عباس میرزا داشت. تأسیس دارالفنون، اعزام دانشجو به خارج، وارد کردن برخی صنایع به کشور، محدود کردن اختیارات شاه، انتظام سیستم مالی و . از جمله این دغدغه هاست. این پرسش­های آغازین به تعبیر برخی از اندیشمندان محصول شکست در جنگ با روسیه بود چرا که هم فهم اولیه ت مدارانی چون عباس میرزا از تمدن غرب، فهمی نظامی بوده است و هم اولین اقتباس های ایران از غرب، دانش و فن نظامی است. به بیان دیگر، شروع فرآیند گسترش تمدن غربی از خلال تکنولوژی نظامی رخ داده است (نفیسی، ج۲، ۱۳۸۴، ۲۲۲). سپهسالار، دیگر صدر اعظم ناصرالدین شاه نیز همچون امیرکبیر، قصدش گسترش تمدن غرب در ایران بود و با ترغیب شاه به دیدار از غرب می­خواست وی را با خود همراه سفر ایرانیان به خصوص امرا و اشراف و شخص پادشاه به اروپا در همین دوران به صورت مستمر و پیوسته انجام پذیرفت. این ارتباطات و رفت و آمدها به غرب به تدریج، وجوه جدیدی از زندگی و تمدن غرب را به روی ایرانیان باز کرد. در هر سفر به غرب آنها مواجه با تمدن و فرهنگی شدند که به سرعت در حال تغییر و تحول و پیشرفت بود. مدرنیزاسیون شکل ظاهری شهرها، روستاها و جامعه اروپایی را به کلی تغییر داده بود. این مناظر برای ایرانیانی که هنوز در جهان سنت می­زیستند، بسیار جذاب و خیره کننده بود. اگر در گذشته تنها برتری نظامی غرب بر ما ثابت شده بود، اینک برتری علمی، تکنولوژیک و رفاه اجتماعی آنها عیان گردیده بود. عده­ای از اصلاح طلبان و منورالفکران فرنگ رفته همانند سید جمال الدین استرآبادی؛ میرزا تقی خان امیر نظام، میرزا حسین خان سپهسالار، میرزا یوسف خان مستشارالدوله؛ میرزا ملکم خان زاده و به فکر چاره جویی، ارائه راه حل و جبران عقب افتادگی افتادند. در این دوره نظرات مدرنیسم و اقدامات در جهت انجام آن توسط اصلاح طلبان و روشنفکران و پذیرش ظواهر مدرنیسم توسط دربار و طبقه اشراف مورد توجه قرار گرفت (قبادیان، ۱۳۸۳: ۵۰). اعزام دانشجو به فرنگ، ترجمه کتب تاریخی اروپایی به انگیزه دریافتن علل ترقی مغرب زمین، انتشار رومه و استخدام مهندسان، اطباء و متخصصان اروپایی در امور مختلف، همگی در این راستا صورت گرفت (آدمیت، ۱۳۵۴: ۱۶۳). همزمان، نسیم مدرنیته زیر بنای نظام ی کشور را نیز تحت تأثیر قرار داد. تا این زمان در ایران مسئولیت مهم حکومت در حفظ قدرت، صیانت از وضع موجود و در صورت امکان گسترش دامنه اقتدار نظامی و ی خود خلاصه می شد و همه چیز معطوف به اراده شخص پادشاه بود ولی از زمان ناصرالدین شاه زمینه افزایش و تقسیم مسئولیت های حکومت ایجاد گردید. از طرفی منازعات و مراوداتی که با اروپاییان از زمان فتحعلی شاه آغاز شده بود، در عصر ناصرالدین شاه گسترش یافت و زمینه را برای تحولات بعدی یعنی "انقلاب مشروطه" آماده نمود. اگرچه در این دوره شاه و دربار تحت تأثیر ظواهر و مواهب جامعه اروپایی بودند و اقداماتی هرچند مقدماتی به سوی مدرنیزاسیون برداشته شده بود، ولی هنوز تغییرات بنیادین در متن جامعه صورت نگرفته بود و عامه مردم کماکان بر طبق رسومات و ذهنیات گذشته خود زندگی می کردند (قبادیان، ۱۳۸۳: ۵۰). از لحاظ فرهنگی اجتماعی نیز، تفاوت شکل حکومت در آغاز و پایان دوره قاجار و تأثیرات اولیه مدرن­گرایی و یا تجدد پذیری در این دوره نشان می دهد که گام های اولیه دوران انتقال به آهستگی شروع و در پایان شدت گرفت (کیانی، ۱۳۸۳: ۳۵). در اوایل دوره قاجار، هدف دولت به لحاظ نظری، تأمین چارچوب یک زندگی مناسب برای مردم و مطابق با مقررات شریعت بود و وظیفه حکومت تنها حفظ نظم داخلی و دفاع در برابر خارجی بود، اما آنچه پایان این دوره نشان می داد شروع یک حکومت با نشان عدم حاکمیت مطلق شاه، آغاز یک حکومت غیر ، شروع یک نظام مدرن و البته نیم بند و نیز متأثر و مرتبط با ت های بین المللی بود (لمبتون، ۱۳۷۵: ۵۹). نکته قابل ذکر این است که عمدتاً از زمان ناصرالدین شاه جامعه ایران دوقطبی شد. خواص روز به روز بیشتر فرنگی مآب شدند. سفر به فرنگ، پوشیدن کت و شلوار، استفاده از مبلمان و لوستر در منزل، غذا خوردن با قاشق و چنگال، خواندن رومه و تحصیل در دارالفنون و یا خارج از کشور و زندگی در قصرهایی که تحت تأثیر معماری غرب طراحی شده بود، به تدریج جزء روال زندگی طبقه اشراف گردید، ولی در مقابل عوام کماکان لباس های سنتی و آداب سنتی داشتند و در بناهای سنتی زندگی می­کردند. دو قطبی بودن جامعه تا پایان حکومت قاجاریه به همین شکل باقی­ماند (قبادیان، ۱۳۸۳: 118).

زمینه­های تغییر و تحول تدریجی در دوره قاجار سرعت بیشتری در اواخر این دوره گرفت، عواملی چون تکنولوژی جدید، تجارت آزاد، محدود شدن ظرفیت تولیدی در پی از دست رفتن بخش هایی از کشور، سرازیر شدن محصولات ماشینی غرب به ایران، رکود بازار داخلی و صادرات کالاهای ساخته شده و اقتصاد ایران را بیش از پیش از تعادل خارج نمود. علاوه بر آن گسترش تجارت خارجی که باعث افزایش تماس ایرانیان با کشورهای اروپایی و آشنایی با شیوه زندگی آنها بود، نظام ی حاکم را شدیدا مورد سوء ظن قرار می داد و ایرانیان را مطمئن می ساخت که این همه عقب ماندگی به دلیل شیوه حکومت است. عوامل ذکر شده فوق به همراه زمینه های دیگری هم چون انقلاب روسیه، شالوده "انقلاب مشروطه" را بنیان نهاد تا در نهایت به تغییر حکومت استبدادی، به مشروطه در سال ۱۲۸۵ه ش منجر گردید. از این پس قانون، حقوق ی و امنیت فردی بیشتری را به همگان وعده داد. به وجود آمدن برخی اصلاحات و سازمان های شهری نظیر شهرداری ریشه در همین دوران دارد (مانی، و پهلوانزاده، ۱۳۸۵: ۴۹۰). نهضت مشروطیت، مورد نظر روشنفکران، منورالفکران و تربیت یافتگان جدیدی بود که از طبقه شهرنشین اجتماع بودند و اصولا هیچ گاه طبقه کشاورزان و روستاییان را در بر نگرفت و همچنان که به وقوع پیوست، قشرهای شهری از جمله طلاب، محصلین مدارس جدید، بازاریان و اصناف، کارمندان جزء نظام دیوانی، روشنفکران و رهبران مذهبی متعلق به این جنبش بودند (خلیلی خو، ۱۳۷۳: ۷۵). سال­های انقلاب با افزایش بی نظمی، افول قدرت حکومت، بحران دولت که بحران مالی مزمن به آن دامن می زد و تلاش روس ها و انگلیسیها برای سلطه بر ایران همراه بود (جهانبگلو، ۱۳۸۰: ۳۴). انقلاب مشروطه گرچه صد در صد موفقیت نداشت و با وجود تحولات گسترده در ارکان حکومتی از نفوذ بیگانگان در مملکت کاسته نشد، لیکن رابطه آینده و گذشته را از هم گسست، تداوم تدریجی موجود را از بین برد و امکان پایه گذاری بنیان­های اجتماعی جدید را با رابطه­های تازه فراهم آورد.


جنبش مشروطیت بازتاب نخستین کوشش­های فراگیر ایرانی برای تطبیق ایده اروپایی مدرنیته با شرایط اجتماعی ایران است. این جنبش به دلایل زیاد و از جمله به خاطر تسلیم بی چون و چرا در برابر هنجارهای اجتماعی اروپا، نتوانست شالوده استواری در ایران برای نیل به مدرنیته­ای ماندگار و دموکراتیک بنا کند.

در این دوره رویارویی ایران به ویژه نخبگان تحصیلکرده با مدرنیته اروپایی در مقیاسی وسیع تر از قبل شکل گرفت: رویارویی که در نهایت به پدید آمدن گفتمان جدید فکری و ی در میان جماعت تحصیلکردی ایران منجر شد. در این دوره متفکران ایران بطور فزایندهای با ایده های مدرن آشنا شدند و سعی کردند این ایده ها را با توجه به ویژگیها و شرایط ی و فرهنگی ایران به کار برند. انقلاب مشروطه ی ایران از دیدگاه های متعدد و به زبانهای مختلف تشریح شده است. در اینجا سعی می شود توضیحی در رابطه با انقلاب مشروطه آورده شود تا با شناختی مختصر از آن به آثار و نتایج آن در ایران بپردازیم و پس از آن شهر در دوران قاجار را مطالعه کنیم. با افزایش تجارت خارجی در ایران تاجران بزرگ ایرانی از سود بیشتری برخوردار شدند و با افزایش ثروت آنها، بر قدرت ی بالقوه شان نیز به طور مستقیم افزوده شد. بنابراین رشد تجارت خارجی در تضعیف استبداد نیز به طور غیرمستقیم نقش داشت. همچنین ضعف دولت ایران در مقابل قدرتهای بین المللی آشکار شد. این ضعف خصوصا در رابطه با اعمال قراردادهای بازرگانی نابرابر کاملا بروز پیدا نمود و با اقدامات جانبی نظیر پرداخت رشوه به شاه و مقامات عالی رتبه برای پذیرش این قراردادها تشدید گردید. از علل دیگر بوجود آمدن انقلاب مشروطه می توان به تخصصی تر شدن تولید و صدور مواد خام و زوال نسبی صنایع سنتی، به کارگیری وسایل جدید ارتباطی مانند تلگراف، میزان بالای تورم، کسری فلج کننده پرداخت های خارجی و در نتیجه انباشت وام های خارجی اشاره نمود که موجب نیتی مردم شده بود. در انقلاب مشروطه دو گروه روشنگر و طبقه متوسط سنتی دخیل بودند. در واقع در نیمه دوم سدهی نوزدهم، نفوذ و تأثیر غرب، به شیوهی متفاوت، روابط سست دولت قاجار با جامعه­ی ایران را تضعیف کرد.

یکم: نفوذ غرب بویژه اقتصادی، بیشتر بازارهای شهری را تهدید کرده بود و به تدریج تجار و بازرگانان پراکنده محلی را در قالب طبقهی متوسط فرامحلی یکپارچه ساخت. این طبقه متمول، به لحاظ پیوندهایش با اقتصاد سنتی و ایدئولوژی سنتی تشیع در سال­های بعد به طبقه­ی متوسط سنتی معروف شد.

دوم: برخورد و ارتباط با غرب بویژه تماس فکری و ایدئولوژیکی از طریق نهادهای نوین آموزشی، زمینه ی رواج مفاهیم و اندیشه­های جدید، گرایش های نو و مشاغل جدید را فراهم ساخت و طبقه متوسط حرفه ای جدید به نام طبقه روشنفکری به وجود آورد. جهان بینی این روشنفکران تحصیلکردهی جدید با اندیشه های روشنفکران قدیم درباری تفاوت­های بنیادی داشت. آنان نه به حق الهی پادشاهان بلکه به حقوق واگذار ناشدنی فرد معتقد بودند؛ نه مزایای استبداد سلطتی و محافظه کاری ی بلکه اصول لیبرالیسم، ناسیونالیسم و حتی سوسیالیسم را تبلیغ می­کردند.

همین مفاهیم رادیکال طبقه تحصیلکرده­ی جدید و عقاید شیعی ضد دولتی طبقه متوسط سنتی بود که سرانجام پیروزی انقلاب مشروطه را ممکن ساخت (آبراهامیان، 2008: 16).

همزمان با انقلاب مشروطه در ایران سرمایه داران خارجی بیش از پیش به ایران روی می آورند و به سرمایه گذاری های بزرگ اقدام می کنند. این سرمایه گذاری ها عمدتا شامل اکتشاف و بهره برداری از معادن و به خصوص نفت و بهره­برداری از شیلات شمال است. تشکیل سرمایه داری تجاری در کشور گو اینکه به خودی خود می تواند باعث دگرگونی اجتماعی - اقتصادی بسیاری باشد، ولی به علت نقش یا نقوشی که برعهده می گیرد از ایفای نقش خود به معنای تحول درون زای کشور باز می ماند (حبیبی، ۱۳۸۹: ۱۲۰).

همان طور که عنوان شد، رشد تجارت خارجی (محدود) یکی از علل کاهش استبداد شاه و درباریان در این دوره می باشد. اما این رشد فقط یکی از جنبه های تماس بیشتر ایران با کشورهای اروپایی بود. رقابت روس و انگلیس دولت ایران را تضعیف می کرد، بی آنکه آن را مستقیما با حکومت استعماری جایگزین کند. این رقابت معیارهای زندگی و آموزش اروپایی را که تحصیل کردگان ایرانی آنها را صرفا ثمره اشکال مختلف حکومت مشروطه می دانستند، به نمایش می گذاشت و به آنها می آموخت که در نظامی دیگر، مالکیت خصوصی می تواند امن و قدرتمند باشد، قدرت ی تقسیم شود و جان و مال مردم در برابر تصمیم های بی ضابطه بهتر محافظت شود اهداف انقلاب:

می­توان برای بیان اهداف انقلاب به معنای لغوی مشروطه» که پسوندی برای انقلاب بود توجه نمود. مشروطه به معنای شرطی، محدود یا تعدیل یافته است. همان طور که از این معانی پیداست خواست انقلاب ایران در این برهه­ی زمانی تأسیس سلطنتی محدود یا تعدیل یافته بود که بزرگترین دستاورد انقلاب نیز لقب گرفت.

این به معنای جایگزینی حکومتی بود که مشروعیت آن از حمایت مردم باشد. به عبارتی دیگر می توان گفت انقلابیان دنبال حکومتی بودند که اعمال گسترده قدرت مطلقه و خودکامه ناممکن باشد نمایندگان انتخابی مردم مسئولان اجرایی را منصوب کنند و قوه قضائیه نهادی مستقل باشد. انقلابیان خواستار برابری در مقابل قانون نبودند، چرا که اصلا قانونی (به معنای اروپایی آن) وجود نداشت که بخواهند افراد در مقابل آن برابر باشند (کاتوزیان، ۱۳۱۹: ۸۵).

یکی دیگر از اهداف انقلاب دستیابی به آزادی بود. انقلابیون به دنبال آزادی از محدودیتهای قانونی نبودند، بلکه خواستار رهایی از بی­قانونی سازمان یافته بودند. قانون بیانگر امیال شخصی قدرتمندان بود که هر یک می توانست با افراد مختلف در زمانهای گوناگون به گونه ای متفاوت عمل کند. بدین ترتیب قانون همان قدر متغیر بود که قانونگذار و منابع و روحیه و حالات او» (همان: ۸۵).

می­توان گفت با توجه به آشنایی روشنفکران با سیستمهای اداره حکومت در غرب آنها خواستار کاهش قدرت پادشاه و استبداد ایرانی بودند. نظامی که عبارت بود از انحصار و اعمال قدرت خودکامه در همه سطوح زندگی عمومی که مشروعیتش فقط از یک فرد ناشی می شد. در تاریخ جدید ایران به دوره ی زمانی مابین آغاز آشنایی جامعه ایرانی با غرب مدرن و وقوع انقلاب مشروطیت، عصر بیداری گفته می شود (میرسپاسی، ۱۳۸۹: ۱۱۲). پروژه مشروطیت بر آن بود که فرهنگ ی ایران را بر مبنای سنت لیبرالی مدرن، بازسازی کند. برای تحقق چنین مقصودی لازم بود که رهبران مشروطه، فرهنگ ایرانی را با مدرنیته ادغام کنند و در جهت دموکراتیک کردن نهادها و روندهای ی در ایران، تلاش کنند. چون قدرت ی در ساختار دولت متجلی بود و مذهب نیز به عنوان فرهنگ غالب در شکل دهی به آن، نقش عمده ای ایفا می کرد، از دید روشنفکران و منتقدان اجتماعی، این دو مرکز قدرت می بایستی محل نقد و تغیر واقع می شدند. از طرفی بسیاری از متفکران مشروطه یا از نخبگان ی بودند و یا به بخشی از طبقه ت تعلق داشتند. مرتضی راوندی معتقد است، میان آنچه عصر بیداری ایرانیان خوانده می شود و ترویج فرهنگ اروپایی، ارتباط سیبی وجود دارد: تحصیل کرده های اروپا، پس از مشاهده مزایای تمدن غرب، در مراجعت به ایران صمیمانه می کوشیدند به انواع وسایل، مردم ایران را از خواب غفلت بیدار کنند و مردم بی خبر را به مزایای حکومت ملی و زیان­های حکومت فردی و استبدادی واقف گردانند (راوندی، ۱۳۵۰: ۵۶۱).

راوندی در نوشته­های خود به صورت تلویحی آورده است: کسانی که در شکل­گیری جنبش علیه دولت خودکامه قاجار نقش داشتند همانهایی بودند که قبلاً فرصت یافته بودند زندگی اروپایی را تجربه کنند (همان: ۵۲۹).

آنچه به صورت مستند از گزارش­ها بدست می­آید این است که وضعیت اجتماعی و ی کشور که در آن فساد دربار و فلاکت عمومی به اوج خود رسیده بود، عامل مهمی قلمداد می­گردد تا ایرانیان تمدن غرب را سودمندتر و جذاب تر بیابند. درخصوص نقش ت در جنبش مشروطیت، با اطمینان می توان به پیچیده بودن این نقش تأکید کرد و اعلام نمود که از حیث انگیزه منشأ به مراتب گسترده تری داشت و این منشأ را که موجد حرکتی ملی برای تحولی اجتماعی شد به سادگی نمی توان تنها به اروپای غربی محدود کرد چرا که هم شرایط بومی و هم اوضاع و احوال جهانی در شکل دهی به جنبش مؤثر بودند. بنابراین ایده های مدرن صرفا از اروپای غربی وارد ایران نشد، بلکه به نواحی متعددی شامل: روسیه، انگلستان و فرانسه، امپراطوری عثمانی و هند می­توان اشاره کرد (میرسپاسی، همان: ۱۱۹۱۱۵).

ملک زاده نویسنده کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران به تأثیر عظیم انقلاب فرانسه و مسافرت ایرانیان به فرنگ اشاره می­کند و خاطرنشان می­سازد که جنبش دموکراتیک و اجتماعی که در روسیه تزاری (۱۹۰۵-۱۹۰۱) به وقوع پیوست و همچنین انقلاب ژاپن از عوامل مؤثر سرنوشت ساز و مهم در تشویق ایرانیان به مطالبه آزادی و حکومت قانون بودند (ملک زاده، ۱۳۹۳: ۸۷). ملک المتکلمین و سیدجمال الدین که از رهبران نامدار و سخنوران پرشور جنبش مشروطیت بودند معتقدند: مشروطیت کشور ژاپن را باید از عوامل پیدایش حکومت ملی در ایران دانست (همان: ۸۷). متفکران ایرانی در این دوره به شدت، از ایده­های عصر روشنگری در اروپای قرن هجدهم متأثر بودند و به میزان کمتری تحت نفوذ گرایش­های فکری قرن نوزدهم اروپا قرار داشتند. در میان متفکران اروپایی، اندیشمندان فرانسوی بیشترین نفوذ را داشتند و نوشته­های آنها بیشتر از هر اثری خوانده می­شد.

بطور کلی نظرات و تلقی­های متعددی درباره مدرنتیه ایرانی، در جنبش اصلاحی و مشروطیت وجود داشت و متفکران مختلف ایرانی، دیدگاه­های متعددی در باب مدرنیته داشتند. شاید علت در تعدد منشأ جغرافیایی بوده که به پدید آمدن برداشت­های ترکیبی از مدرنیته­های رایج در آن دوره انجامیده است.

 


با مرگ کریم خان زند (۱۱۹۳ه.ق)، جدال بر سر جانشینی وی میان سران ایل زند و نزدیکانش آغاز شد و هر یک در مقطع کوتاهی با غلبه بر رقبا، زمام امور را در دست گرفتند. جانشینان کریم خان هیچ گاه در حد و اندازه وی نبودند و هرگز قادر به تثبیت قدرت خود نشدند و نابسامانی و درگیری های مداوم شرایط را بیش از پیش بغرنج می کرد. این شرایط موجبات ظهور قدرت جدیدی خارج از ایل زند را فراهم کرد. آغا محمدخان قاجار، فرزند محمد حسن خان قاجار که بدست عادل شاه افشاری، مقطوع النسل شده و بدنبال شکستی که حاصل زد و خوردهای بین محمدحسن خان و خان زند بود به عنوان گروگان در دربار زندیه تحت نظر بود، با استفاده از فرصت به دست آمده پس از مرگ کریم خان توانست از دست خاندان زند بگریزد و با وحدت بخشیدن به ایل قاجار به یگانه مدعی جدی سلطنت تبدیل شود. آغا محمد خان که کینه ی خاندان زند را سال ها در دل داشت و ذاتاً جلدی مردی تند خو و بی رحم بود در دربار کریم خان رموز مملکت داری را آموخته و از نزدیک به احوال روحی رجال و درباریان آن زمان و اسرار قوت و ضعف دولت زندیه به خوبی واقف بود. وی در گرگان به برادرانش پیوست و زمام امور گرگان را در دست گرفت و نظاره گر هرج و مرج فارس بود تا فرصتی مناسب برای اجرای مقاصد خود بیابد. در نهایت نبرد های میان وی و لطفعلی خان زند، واپسین حکومتگر خاندان زند که بیش از دیگران به کریم خان دارای شباهت بود، آغاز گردید و آغامحمد خان در طی چند مرحله نبرد و تمسک به خیانت حاجی ابراهیم خان کلانتر به لطفعلی خان، با تصرف شیراز و در آخر کرمان در شعبان سال هزار و دویست و نه هجری به کار زندیان پایان بخشید. بدین گونه سلطنت از ایلی به ایل دیگر انتقال یافت و قاجاریان جانشین زندیان در ایران شدند. (شمیم، 1387: 31-38).

 

3-4-4-2- دوره­ی اول سلطنت قاجاریه

1-3-4-4-2- آغا محمد خان: تثبیت قدرت (۱۲۱۰-۱۲۱۱هجری قمری)

آغا محمد خان جنگاوری برجسته بود که در طول دو دهه بخش عمده سرزمینی را که زمانی در اختیار صفویه بود، به زیر فرمان خود درآورد. وی پس از فتح کرمان، قصد تسخیر گرجستان کرده و پس از پرداختن به امور گرجستان عزم تهران نمود و به سال ۱۲۱۰هجری قمری در تهران تاج گذاری کرد. گام بعدی آغامحمد خان حمله به خراسان بود که در آن زمان تحت تسلط شاهرخ میرزا آخرین بازمانده افشاریه قرار داشت و با پیروزی خان قاجار و شکنجه و سرانجام مرگ شاهرخ میرزا همراه بود (خورموجی، ۱۳۴۴: ۲/ ۹) تنها دلیل حمله به گرجستان همزمانی قدرت گیری قاجارها با دوره­ای بود که ایران در حال وارد شدن در محاسبات دولت­های اروپایی می­شد و کاترین کبیر و جانشینانش می­خواستند بر گرجستان که تحت حاکمیت مسیحیان بود و خان نشین های قفقاز که تحت کنترل مسلمانان بوده استیلای کامل خود را برقرار سازند. در حالی که این مناطق سرزمین هایی بودند که زمانی تحت حاکمیت صفویه قرار داشت و آغا محمد خان و قاجاریه مدعی آن بودند. آغا محمد خان فاجعه کرمان را در تفلیس تجدید نمود و برای عبرت سایر امرای قفقازیه یا جلب محبت مسلمانان آن ناحیه و یا اصولا بنا بر تعصب مذهبی که داشت حکم به قتل عام و تاراج اموال مردم تفلیس داد» (شمیم، ۱۳۸۷: ۳۹) سرانجام طی مرحله­ی دوم حملات به گرجستان خان قاجار در بیست و یک ذی الحجه سال ۱۲۱۱هجری قمری توسط دو تن از خدمتکارانش به قتل رسید (خورموجی، ۱۳۴۴: ۲-10). آغا محمد خان فرمانروایی قدرتمند و در عین حال بی رحم بود که روش هایش یکپارچگی، امنیت و تجارت را تقویت و از شورش­های ایلی و دیگر مظاهر فروپاشی جلوگیری می کرد. ت یکپارچه سازی مجدد آغامحمد خان قاجار در بستر زمان به جنگ های داخلی که عمدتا ایلاتی بود و زوال اقتصادی که مشخصه ی قرن هجدهم بود، پایان داد. تجار در کنف حمایت وی از آفات مصون بودند و در اواخر سلطنت امور تجارت از هر طرف رو به ترقی نهاد. اهالی ملک به حکم نصفت و قطاع الطریق از بیم ت او بر جاده ی صواب و منهاج استقامت می رفتند و حمایت اهل زراعت و فلاحت را فقط نام وی کفایت بود» (شمیم، ۱۳۸۷، ۴۶).

 

2-3-4-4-2- فتحعلی شاه: تداوم سلطنت (۱۲۱۲-۱۲۵۰هجری قمری)

اندیشه در باره مساله جانشینی در دولت قاجار همزاد تأسیس دولت قاجار بود. آغا محمد خان برادرزاده اش را به برادران خود ترجیح داد و از سوی دیگر، تی را طرح نمود که اختلاف و کشمکش بین دو طایفه مهم قاجار(قویونلو و دولو) را از بین برده، طایفه رقیب را در قدرت مشارکت دهد و با ازدواج های از پیش تعیین شده به تدریج سلطنت را در طایفه ی قویونلو تثبیت نماید (آوری ۱۳۸۸: ۶۷). حکومت ۳۸ ساله ی فتحعلی شاه با وقایع مهمی در جهان از جمله ظهور ناپلئون و توجه خاص برخی دول اروپایی به ایران مصادف شد. بعلاوه یکی از شدیدترین و طولانی­ترین جنگ­های خارجی ایران، یعنی جنگ این کشور با روسیه تزاری در دو مرحله در این زمان اتفاق افتاد.همزمان با پیشروی روس ها در قفقاز، رقابت اروپاییان در ایران نیز به شدت افزایش یافت. مسئله ی جنگهای ایران و روسیه و توجه شدید دربارهای فرانسه و انگلستان به ایران و رقابت شدید آن دو با یکدیگر برای جلب موافقت شاه و درباریان قاجار، وضعیت مبهمی در ایران ایجاد نمود که دربار قاجار را از هر جهت به ارتکاب اشتباه های مهم ی واداشت. در این بین زمامداران دولت قاجار بعضی از منافع و مصالح کشور را به نفع بیگانگان از دست داده، تنها به حفظ مقام سلطنت موفق گردیدند. دوره ی اول جنگ های ایران و روسیه (۱۲۱۹-۱۲۲۸ هجری قمری) به عهدنامه ی گلستان منجر شد که به موجب آن ایران پذیرفت جمیع سرزمین هایی که تا آن تاریخ روسیه تزاری متصرف شده است متعلق به آنان بشناسد. (میرزا محمد تقی سپهر، ۱۳۷۷: ۲۴۶ / ۱ - ۲۴۰) میرزا ابوالحسن خان شیرازی، ایلچی دربار ایران به روسیه، در سفرنامه اش دلیل جنگ اول ایران و روس را اختلاف های خانهایی که در ناحیه ی گرجستان ساکن بوده و برخی طرفدار ایران و برخی دیگر طرفدار روسیه بوده اند، می داند. (علوی شیرازی، ۱۳۶۳: ۲۳) جنگ های دوره دوم ایران و روسیه (۱۲۴۱-۱۲۴۳ هجری قمری) بدلیل کافی نبودن تجهیزات و نیروی نظامی ایران و جنگ های داخلی که فتحعلی شاه به مدت ۳۰ سال از ابتدای حکومتش درگیر آن بود، طولانی نشد. عباس میرزای ولیعهد که فرماندهی سپاه را بر عهده داشت نیز چون از پس مخارج سپاه بر نمی آمد نیز جنگ را زودتر خاتمه داد که به انعقاد عهد نامه ی ترکمنچای منجر گردید.(شمیم، ۱۳۸۷: ۹۲) در نتیجه ی این عهد نامه سرزمین های بیشتری به روسیه واگذار شد و همچنین پرداخت خسارت جنگ را نیز به ایران تحمیل کرد. محمد تقی لسان الملک سپهر در ناسخ التواریخ قاجاریه مفاد این دو عهد نامه را تمام و کمال بیان کرده است (میرزا محمد تقی سپهر، ۱۳۷۷: ۱/ ۲۴۶ -۲۴۴).

دوره­ی فتحعلی شاه را باید دوره ی شکل گیری نهایی قاجاریه دانست، چرا که نهاد های اداری و سازمانی که پایه­های یک حکومت پایدار هستند در دوره ی فتحعلی شاه شکل گرفت. هر چند نظام اداری و دیوانی قاجار را نمی توان به مفهوم علمی آن دیوانسالاری (بوروکراسی) نامید. تشکل ی جدیدی که با حکومت قاجار پدید آمد، آماده پذیرش سازمان­های جدید اداری نیز بود که همراه با ارتباط ی- اقتصادی ایران با اروپا به ظهور رسید و در فصول بعد مورد بحث قرار خواهد گرفت. با توجه به وسعت شکل گیری نظام ایالتی و ولایتی در ایران، ایران عصر قاجار برای سازماندهی خود به تمرکز دستگاه های ی قوی نیاز بسیار داشت. حاکم نشین، والی، سر حد دار، فرمانروا و حاکمان تقسیم­های کشوری را با نام مملکت، ایالت و ولایت اداره می کردند. در این دوره ایالت­ها به بلوک بلاد، توابع و قصبات تقسیم و زیر نظر حاکمان و مسئولانی به نام بیگلر بیگی، نائب بیگلربیگی، قلعه بیگی، وکیل، امین دیوان و داروغه اداره می شدند. بعد از آن ها کلانتر شهرداری و کدخدا و در ایلات و عشایر خان، ایل بیگی و مانند آن قرار داشتند (کرزن، ۱۳۸۷: ۲/ ۵۷۰). استقرار شاهزادگان در ایالت ها و ولایت ها مبانی سلطنت را محکم تر می کرد، زیرا دوام بقای آنها در مقام فرمانروایی، مستم بقای سلطنت و درجه ی نفوذ قدرت آنان، تابع نفوذ و قدرت شاه بود. شاید بتوان دوام سلطنت قاجار راه گذشته از عامل های ت خارجی، نتیجه ی روش حکومت خویشاوند مدار قاجاریه دانست. ناسخ التواریخ شمار فرزندان و فرزند زادگان فتحعلی شاه را ۷۸۶ تن ذکر کرده است که بیشتر آن ها امور دیوانی و دولتی ولایت ها را بر عهده داشتند (میرزا محمد تقی سپهر، ۱۳۷۷: ۱/ ۵۲۳). البته بتدریج تشکیلات دیوانی و لشکری توسعه بیشتری یافت و منصب­های جدید جز منصب های وزارتی نیز افزوده شد. صدر اعظم، وزیر لشکر، منشی الممالک، صاحب دیوان، معیر الممالک، خطیب الممالک و منجم باشی از منصب های بازمانده ی ساختار دیوانی دوره های قبل شمرده می شدند، اما منصب های مهم دیگری با وظایف مجزا نیز در ساختار و تشکیلات اداری دوره ی اول قاجار ایجاد و شروع بکار کرد که از یک سو پیچیدگی و از سوی دیگر گسترش تمام داشت (فوران، ۱۳۷۷: ۲۱۵).تداوم سنت سلطنت که حداقل تا دوره ی مشروطیت به همان شکل قبل باقی مانده از ویژگی­های بارز دوره ی فتحعلی شاه محسوب می شود. سنتی که زاییده ی جامعه ایران بود، تقریبا با تمام ویژگی­ها از دوره­ی قبل به دوره ی قاجار انتقال پیدا کرد و سلطنت، حیطه ی اختیاراتش، نوع نگاه سلطنت به مردم و برعکس نوع نگاه مردم به آن، همچون دوره های قبل باقی مانده و قاجارها تحولی در آن ایجاد نکردند.

 

4-4-4-2- دوره­ی دوم سلطنت قاجاریه

1-4-4-4-2- محمد شاه دوم (غازی) (۱۲۵۰-۱۲۶۴ هجری قمری)

پس از مرگ عباس میرزا (۱۰ جمادی الثانی ۱۲۴۹ هجری)، فتحعلی شاه همچنان ت آغا محمد خان را در مورد جانشینی در پیش گرفت. وی پسر ارشد عباس میرزا، محمد میرزا را وارث بلافصل وی معرفی کرد که مادرش نیز از طایفه رقیب در درون قاجارها بود. این اقدام فتحعلی شاه، شورش شاهزادگان قاجار را پس از مرگ وی در پی داشت و برخی دیگر از شاهزادگان در تبعیت از پادشاه وقت مردد بودند، تا زمانی که محمد شاه به سعی و کوشش میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی که از دیرباز در دستگاه عباس میرزا در تبریز خدمت می کرد، به سلطنت رسید (اعتمادالسلطنه، 1367: 1631).

سلطنت چهارده ساله محمد شاه به همان شیوه حکومتی پادشاه قبلی بود. وی در مقام پادشاه چندان مورد ستایش و تمجید نبود. محاصره هرات از جمله حوادث مهم پادشاهی محمد شاه محسوب می شود که وی در راستای تمایل پدرش، عباس میرزا دست به چنین اقدامی زد. سرانجام محمد شاه که به تشویق روس­ها موفق به تسخیر هرات شده بود در نتیجه­ی اعتراض­ها و تهدیدهای انگلستان و تصرف جزیره ی خارک، جنگ با انگلستان را صلاح ندانسته ناچار شد از هرات چشم پوشی کند (شمیم، ۱۳۸۷ : ۱۳۴-۱۲۸). در داخل نیز محمد شاه درگیر شورش­هایی بود که در نقاط مختلف ایران روی داد، از جمله، فتنه سالار در خراسان، که این آشفتگی دوازده سال بطول انجامید، و نیز فتنه باب و قیام آقا خان امام اسماعیلی از سوی دیگر (شمیم، ۱۳۸۷: ۱۴۳ - ۱۳۶). این شورش­ها کماکان سرکوب می­شد اما، یا دوباره جان می­گرفتند یا این که به شکلی دیگر خود را نشان می­دادند. نکته دیگری که در این دوره اهمیت دارد روابط محمد شاه با علما و ت است. خاندان قاجار از همان آغاز تلاش برای دستیابی به قدرت ادعای جانشینی صفویان بودند اما به مانند آنها از خاندان سادات نبودند و لذا نمی­توانستند مدعی داشتن نیابت امام زمان را برای حکومت داشته باشند. به همین دلیل بسیار تلاش نمودند که با ابزارهای متفاوت رضایت و یا حداقل عدم مخالفت علما را با سلطنت خویش به دست بیاورند. این رویه در زمان آغامحمد خان شروع شد و فتحعلی شاه آن را گسترش داد. اما محمد شاه با توجه به نفوذی که وزیر صوفی مسلک و نه چندان خوش نامش حاجی میرزا آغاسی بر او داشت، در اوان جوانی به تصوف گرایید، در نتیجه نسبت به نقش سنتی شاه به عنوان حامی و مدافع علمای شیعی بی تفاوت گشت. از این زمان بود که تنفر شدید از قاجارها و اعلام نامشروع بودن حکومت آنان که موجبات مخالفت عمومی را با آنها در تحریم تنباکو در عصر ناصرالدین شاه و در کل دوره مشروطه تا سقوط نهایی سلسله قاجار فراهم آورد، در بین علما بوجود آمد (الگار، ۱۳۶۹: ۱۲۱- 120).

 

2-4-4-4-2- ناصرالدین شاه: (۱۲۶۴-۱۳۱۳ هجری قمری)

پس از مرگ محمد شاه هیچ گونه مخالفتی جدی برای جلوس ولیعهد به تخت که در آن زمان ۱۶ ساله بود به عمل نیامد. هرچند که در ولایات اغتشاشات و نا امنی هایی روی داد. خصوصا پایتخت کانون توطئه بر ضد حاجی میرزا آغاسی گردید . بنا بر صلاح دید سفرای بریتانیا و روسیه حاج میرزا آغاسی از کار کناره کشیده و ناصرالدین میرزا شش هفته پس از مرگ پدرش از تبریز به تهران آمد و تاجگذاری نمود (خورموجی، ۱۳۴۴: ۴۱/ ۲ -۳۶). العمر دوران پنجاه ساله سلطنت ناصرالدین شاه علاوه بر طول مدت و جنبه های گوناگون ت خارجی که بیشتر متضمن زیان های جبران ناپذیر برای ملت ایران بود از لحاظ اجتماعی و تغییر افکار ی مردم نیز قابل توجه است. دوره اول حکومت ناصرالدین شاه (۱۲۶۴-۱۲۷۳ه.ق)، او تحت تاثیر صدر اعظم کاردان خود، خواهان سر و سامان دادن به اوضاع و اصلاح امور شد. میرزا تقی خان امیر کبیر صدر اعظم، امیر نظام و فرمانده قشون ناصرالدین شاه که دست پرورده قائم مقام بود، وقتی به قدرت رسید راه وی را در مسیر اصلاحات ادامه داد. تا پیش از این در خاندان قاجار، عباس میرزا تنها کسی بود که به اصلاحات، که پایه های حکومت را تقویت می کرد، علاقه داشت و در مدتی که فرمانروایی آذربایجان را عهده دار بود، اجرای آن را در ارتش، دستگاه دیوانی و آموزش و پرورش آغاز کرد (آوری، ۱۳۸۸ :۷۴-۷۳). نه پدر و نه پسرش، محمد شاه، برای انجام اصلاحات از بالا تلاش جدی به عمل نیاوردند و هر دو تا حد زیادی به روش­های سنتی حکومت کردند. همانگونه که قائم مقام در ذهن عباس میرزا اثر کرد، امیرکبیر نیز در تلاش بود تا ذهن مستبد شاه را برای پذیرش اصلاحات مساعد سازد تا دست کم از اقدامات وزیرش حمایت کند. اما منافع پنهان کسانی که شاه جوان را علیه وزیر اعظم تحریک میکردند و او را از افزایش قدرت امیرکبیر می ترساندند سبب شد که با قتل وی در هفدهم ربیع الاول سال ۱۲۶۸ هجری به تغییرات ی اجتماعی که امیر کبیر ایجاد کرده بود پایان بخشیده شود. حتی زمانی که شاه عملا اصلاحاتی را ضروری دید، نتوانست وزیری به کار آمدی امیرکبیر بیابد. با مرگ امیر و حذف او از صحنه، تمام اصلاحاتش بدست فراموشی رفت؛ درباریان و صاحب منصبان حقوق و امتیازات سابق خود را دوباره به دست آوردند و از ابداعات و اصلاحات وی تنها مدرسه فنی و نظامی دارالفنون باقی ماند. از دیگر اقدامات امیر کبیر سرکوب فتنه باب (۱۲۶۵هجری) بود. بنیانگذار این فرقه سید علی محمد باب، خود را باب یا واسطه بین مردم و مهدی موعود معرفی کرد. در سال ۱۲۶۵ هجری قمری بابی ها در کنوانسیونی در بغداد جدایی خود از دین اسلام را رسما اعلام کرده و موضع خصمانه ای علیه ون ایران اتخاذ کردند که به دستگیری آنان و اعدام پیشوایشان در تبریز انجامید (آوری، ۱۳۸۸: ۱۳۱-۱۲۱). اصلاحات امیرکبیر و سفرهای ناصرالدین شاه به اروپا، که به تشویق مشیرالدوله سپهسالار انجام گرفت، شاه را واداشت تا وظایف دولت را میان شش وزارت خانه تقسیم کند. در ضمن، مجلسی به نام مجلس دربار اعظم یا دارالشورای کبری دولتی تشکیل شد که بطور معمول، این مجلس با اموری موافقت می کرد که اراده شاه به آن تعلق گرفته بود (محمد حسن خان اعتماد السلطنه، ۱۳۴۶: ۱/165). تعداد این وزارت خانه ها به مرور زمان و بر اساس مقتضیات افزایش یافت. اما ناامیدی حاصل از ناتوانی دولت مرکزی ناصرالدین شاه را وادار به تجدید نظر در ایجاد دولتی اصلاحگر تحت فرمان وزیری قدرتمند نمود. میرزا حسین خان سپهسالار وزیر انتخابی ناصرالدین شاه، از بسیاری جهات شبیه به امیرکبیر بوده و تمایل بسیاری به اصلاحات از بالا داشت. اما تفاوت عمده این دو نخست وزیر در دیدگاهی بود که نسبت به میزان وابستگی به دول اروپایی داشتند. میرزا حسین خان معتقد بود که برای پیشرفت ایران باید تا جای ممکن از بریتانیا کمک طلبید. همین منش سپهسالار بود که بازگشای فصل جدیدی از اعطای امتیازات به بیگانگان در ایران شد. برخی از این امتیازات نظیر امتیاز رژی و لاتاری با مخالفت و اعتراض همراه بودند. مخالفان را گروهی از علما و عوام که با نوآوری­های غربی مخالف بودند، بعضی میهن پرستان و ترقی خواهان و یا کسانی که تحت تاثیر روسیه قرار داشتند، تشکیل می دادند. هر چند که روس­ها نیز در دوره­ی نخست وزیر بعدی یعنی امین السلطنه از اعطای امتیاز بی بهره نماندند ( آوری، ۱۳۸۸: ۱۴۲-۱۳۴). جا به جایی در مواضع قدرت روسیه و بریتانیا در ایران از جمله پیامد های جنبش تنباکو بود. وابستگی ی و اقتصادی ایران به بریتانیا کاهش یافته و به یک دولت غربی مرتجع تر نظیر روسیه افزایش یافت ( فوران، ۱۳۷۷: ۲۵۹). غرامتی که بابت لغو امتیاز رژی باید پرداخت میشد از دیگر پیامد­های این جنبش است. با افزایش مالیات­ها به منظور پرداخت وام و جبران کسری بودجه فشار زیادی بر دهقانان وارد شد (فوران، ۱۳۷۷: ۲۵۹). شاه محبوبیت خود را از دست داد و سرانجام توسط یکی از مریدان سید جمال الدین اسد آبادی به نام میرزا رضای کرمانی در ۱۷ ذیقعده ۱۳۱۳ قمری در بقعه ی حضرت عبدالعظیم و در آستانه ی پنجاه و یکمین سال سلطنتش ترور شد (شمیم، ۱۳۸۷: ۱۸۴).

 

5-4-4-2- دوره سوم سلطنت قاجاریه

1-5-4-4-2- مظفرالدین شاه: عصر تحول (۱۳۱۳-۱۳۲۴هجری قمری)

مظفرالدین شاه در حالی به پادشاهی رسید که با مشکلات بسیاری مواجه بود. ابزار کار آمدی نیز برای مقابله با آن نداشت و یک جنبش بزرگ مردمی در حال شکل گیری بود. وی که با اعطای امتیازات بسیار به روسها و انگلیسیها کشور را بسیار مقروض کرده بود از این طریق مبالغ لازم برای سفر های اروپایی و بذل و بخشش های شاهانه را تهیه نمود. نکته ای که در مورد این امتیازات مهم به نظر می­رسد، این است که هیچ گونه موازنه­ای از لحاظ قوای ی و نظامی بین گیرندگان امتیاز و کشور ایران وجود نداشت. تغییرات و آشفتگی های اقتصادی و اجتماعی ایران قرن نوزدهم که سلطه رو به رشد ی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای غربی، به ویژه روسیه و انگلستان، تا حدی سبب آن بود، باعث آغاز دشمنی فزاینده با حکومت و نسبت به خارجیانی که نفوذ و سلطه خود را بر ایران افزایش می دادند گردید. آشفتگی های اقتصادی نظیر سقوط قیمت صادرات ایران در مقایسه با واردات اروپا، سقوط قیمت جهانی نقره که اساس پول ایران بود، تبدیل کارگران صنعت قالی بافی به کارگرانی جیره بگیر و افزایش بیکاری را شامل می شد. بسیاری از بازرگانان و کارگران ایرانی که به هند، روسیه، ماوراء النهر و ترکیه سفر می کردند، شاهد اصلاحات بودند و در مورد افکار آزادی خواهانه و اساسی می­شنیدند هند، روسی که راه­هایی برای تغییر شکل حکومت و قبول ت­های نوین و قدرت گیری ارائه می داد که می­توانست به ایران کمک رساند و کشور را از کنترل بیگانگان رهایی بخشد (آبراهامیان، ۱۳۸۸: ۷۴).در پی پیروزی ژاپن بر روسیه در جنگ (۱۹۰۴-۱۹۰۵ میلادی)، این امر الهام بخش ایرانیان مخالف با روسیه گردید. این عوامل در کنار رویدادهای کوچک دیگر بخش عمده ای از مردم را برای رویارویی با دولت آماده ساخت. اعتراض­ها از محرم ۱۳۲۳هجری (آوریل ۱۹۰۵ میلادی) آغاز گردید و در جمادی الثانی ۱۳۲۴ هجری (اوت ۱۹۰۶ میلادی) به اوج خود رسید و منجر به صدور فرمان تشکیل مجلس شورای ملی و تدوین قانون اساسی گردید. اعتراضات شامل تعطیلی بازار توسط بازرگانان و صرافان، بست نشینی در حرم عبدالعظیم و تحصن در حرم حضرت معصومه و سفارت انگلستان می شد (فوران، ۱۳۷۷: ۲۶۱). آرای سید جمال الدین اسد آبادی، عزل میرزاعلی اصغر خان اتابک از صدر اعظمی و روی کار آمدن امین الدوله، زمزمه­های تشکیل عدالت خانه، ضرورت مسئول بودن وزیران در برابر مردم، انتشار رومه هایی چون قانون و حبل المتین که آوای آزادی خواهی سر می دادند و مانند اینها از دیگر عوامل مهم در شکل گیری انقلاب مشروطه شمرده می­شوند.

 

2-5-4-4-2- محمد علی شاه: انحطاط قاجاریه (۱۳۲۴-۱۳۲۷)

مظفرالدین شاه ده روز پس از امضای قانون اساسی درگذشت. محمد علی میرزا ولیعهد که سوگند وفاداری به رژیم مشروطه یاد کرده بود، در مراسم تاج گذاری اش با دعوت نکردن نمایندگان مجلس، اولین نشانه های مخالفت با مشروطه را اعلام کرد. وی که از حمایت روسیه تزاری برخوردار بود بدون توجه به اعتراض های نمایندگان مجلس، حکومتش را با براندازی رژیم جدید آغاز کرد (شمیم، ۱۳۸۷: ۴۵۲-۴۵). میان محمد علی شاه، پادشاه جدید که به استبداد تمایل داشت از یک سو و مجلس که روز بروز آگاهی بیشتری می یافت از سوی دیگر، کشمکش شدیدی جریان داشت. در این بین شاه چندین بار ناچار شد به مشروطه سوگند وفاداری یاد کند. براون در این باره می­گوید: محمد علی شاه، به رغم سوگند های فراوانی که در وفاداری به مشروطیت ادا کرده بود، خصومتش نسبت به مجلس ملی مرگ بار و نا گفتنی بود و طی مدت کوتاه سلطنتش این خصومت به صد شیوه بروز کرد» (براون، 1380: 151). پس از اینکه طبق قرارداد ۱۹۰۷م روسیه و انگلستان ایران را به منطقه ی نفوذ خود تقسیم کردند، نمایندگان مجلس با توجه به بالا گرفتن اعتراض­ها به این واقعه، از فرصت استفاده کرده و متمم قانون اساسی را در شعبان ۱۳۲۶ قمری به امضای محمد علی شاه رساندند. (فوران ۱۳۷۷: ۲۶۳) تا اینکه بار دیگر رابطه ی محمد علی شاه و مشروطه خواهان بحرانی شود. شاه در ۲۳ جمادی الثانی مجلس را توسط لیاخوف روسی به توپ بست و از کسانی که به باغ شاه پناه برده بودند عده­ای را تبعید، بسیاری از نویسندگان و ناطقان مشروطه را به قتل رساند و عده­ای را نیز به زندان افکند. سر انجام با فتح تهران توسط نیروهای آزادی خواه در ۲۷ جمادی الثانی ۱۳۲۷ قمری محمد على شاه ابتدا به باغ سلطنت آباد و سپس به سفارت روسیه پناه برد و از سلطنت استعفا داد (نوایی، 1377: 136).

 

3-5-4-4-2- احمد شاه: سقوط قاجاریه (۱۳۲۷-۱۳۳۸هجری قمری)

تاجگذاری احمد شاه هفده ساله، هشت روز پس از آغاز جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ میلادی) انجام شد. در دوره­ای که کشور درگیر ، ویرانی اقتصادی و شورش ها و درگیری های داخلی بود، او فرمانروای ضعیفی از کار درآمد. با اینکه ایران از آغاز جنگ، بی­طرفی خود را اعلام کرده بود، اما عملاً به صحنه جنگ مبدل شد. از آغاز سده نوزدهم تا جنگ جهانی اول، صفحات شمالی ایران زیر سلطه روسیه و صفحات جنوبی تحت سیطره­ی انگلستان بود. از طرفی در داخل کشور، در گیلان آذربایجان، خراسان و سایر نقاط مملکت در برابر سلطه خارجیان و دولت قاجار مقاومت­هایی سازمان داده شد. نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان که منشاء آن به اقدامات ضد روسی و ضد انگلیسی بر می­گشت، جنبش­های خودمختاری در آذربایجان به رهبری شیخ محمد خیابانی، در خراسان به رهبری کلنل پسیان و در خوزستان به رهبری شیخ خزعل آغاز شده بود. جنبش­ها و دگرگونی­های ی و ایدئولوژیک در کشور های همسایه، ایرانیان را بسیار تحت تاثیر قرار داد. از جمله این جنبش ها عبارت بودند از انقلاب­های روسیه و قفقاز، جنبش­های ملی­گرا علیه انگلیسی­ها در عراق، مبارزه ترک­ها علیه اشغال خارجی، نهضت­های ملی گرایانه و پان اسلامیست میان مسلمانان هندوستان. در چنین شرایطی ایرانیان خواهان حکومتی دارای قدرت برای ایجاد تمرکز و انجام اصلاحات بودند (نیکی کدی، ۱۳۸۵: ۱۳۶) همزمان دولت بریتانیا به منظور حفظ موقعیت برتر نسبت به اتحاد جماهیر شوروی و تغییر حکومت در ایران، تلاش گسترده­ای را آغاز کرد و زمینه­های یک کودتا را در ایران فراهم آورد. رهبری کودتا را رضا خان که فرمانده ارتش بود و سید ضیاء الدین طباطبایی یک رومه نگار ملی­گرا بر عهده داشتند. پس از فتح تهران توسط رضا خان، شاه به عنوان تنها راه چاره، به خواسته­های آنان تن داده و سید ضیاء را به نخست وزیری و رضا خان را به فرماندهی ارتش منصوب کرد (نیکی کدی، ۱۳۸۵: ۱۳۹-136). رضا خان توانست امنیت را به کشور بازگرداند و همه ی شورش ها را سرکوب کند. وی از این موفقیت ها استفاده کرده و از پست وزارت جنگ به نخست وزیری رسید. احمد شاه عملا حکومت را به رضا خان سپرد و برای مدت نامعلومی عازم سفر اروپا شد. سرانجام مجلس پنجم در اوایل آبان ماه ۱۳۰۴ شمسی (ربیع الثانی، 1344 قمری)، با اکثریت آرا به خلع احمد شاه قاجار رای داد و دو روز بعد سلطنت را به خاندان پهلوی تفویض کرد (فوران، 1377: 304-309).


پس از حکومت صفویه،که به دلیل رسمی کردن مذهب شیعه و تبدیل آن به مذهب اکثریت و نیز بخاطر دستاوردهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ی بلند آوازه بودند، قاجاریه نخستین سلسله­ی بزرگی بودند که ایران را یکپارچه کردند و بر آن فرمان راندند. پیروزی قاجارها بر زندیان و به قدرت رسیدن ایشان را باید یک جا به جایی در سطح ترکیب اتحاد ایلات حاکم دانست، زیرا ایلات لر» جای خود را به ترکمانان» دادند. قاجارها را بخشی از کنفدراسیون ترکی اغوز دانسته­اند که اولین بار به همراه قبایل اغوز در قرن یازدهم وارد ایران شدند. ایشان که خود قبیله ای مستقل بودند پس از جدایی از ایلخانان به دنبال مرگ ابوسعید تیموری به سال ۷۳۶ ه.ق به طرف غرب در مسیر سوریه و آناتولی و احتمالا حوالی دیار بکر یا ارلات' حرکت کردند. آنها بعدها در آذربایجان مستقر شدند و از آن زمان با منطقه ایروان، گنجه و قراباغ ارتباط برقرار کردند (آوری، ۱۳۸۸: ۶). اعظمی‌نیا (1394) در پژوهش خود، حقائق الأخبار، قاجارها را از اتراک دشت قبچاق دانسته و بیان می­کند که در عهد تیمور و به دستور وی پا به ایران می­گذارند و از ابتدای دوره­ی صفویه تا اواسط دوره­ی شاه عباس اول به مرزداری در ایالت خراسان و قرا باغ و آذربایجان اشتغال داشته­اند تا اینکه وی در اواخر حکومتش ایشان را به استراباد در حوالی گرگان کوچاند (خورموجی، ۱۳۴۴: ۲/ ۳) به گفته­ی خورموجی این جمع به مناسبت اقامت در حواشی رودخانه­ی گرگان یا قلعه­ی مبارک آباد به اوشاقه باش» و یوخاری

باش» معروف گشتند». (خورموجی، ۱۳۴۴: ۲-3) در زبان ترکی یوخاری به معنی سمت بالا» و اشاقه به معنی سمت پایین» است و این دو اصطلاح خود معرف حوزه­ی ست اولیه قاجارها در استراباد و گرگان بوده است. اصطلاح دولو و قویونلو معرف گوشه­ای از زندگی این ایل است زیرا این دو به معنای شتر» و قویون» به معنی گوسفند» است و می­توان گفت قبایل دولو بیشتر به شتر داری و دستجات قویونلو اکثرا به پرورش گوسفندان روزگار می گذراندند. (شمیم، ۱۳۸۷: ۲۱) این دو شاخه­ی رقیب به احتمال قریب به یقین در دوره ی صفوی از هم جدا شدند و هر کدام به زیر گروه­هایی چون قویونلو، دولو، ایزلدینلو و غیره تقسیم گردیدند. قوم قویونلو از شاخه اشاقه باش، سلسله حاکمه ایران را از اواخر قرن ۱۸ تا اوایل قرن ۲۰ تشکیل دادند. (آوری، ۱۳۸۸: ۷). چنین به نظر می­رسد که شاه عباس تا اندازه­ای به خاطر ترس از قدرت رو به افزایش آنها و تا اندازه­ای هم به منظور تقویت مرزهای شمال شرقی علیه ازبکها و ترکمانان، قبایل قاجار را به مرز های گرگان و خراسان کوچاند.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها